شهید :: آشنایی‌با‌شهدای‌صومعه‌سرا

۳۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

شهید فردین روح الامین

شهید فردین روح الامین

نام پدر: ولی

محل تولد: کسما

تاریخ تولد: 1346/05/30

تاریخ شهادت: 1367/01/04

محل شهادت: تاکستان قزوین

یگان اعزامی: لشکر 21 حمزه

وضعیت تأهل: مجرد

میزان تحصیلات: سوم راهنمایی

گلزار شهید: کسما

۰ نظر

مکتب الشهداء

شهید بهروز رنجبر

شهید بهروز رنجبر

نام پدر: محمود

محل تولد: هادی

تاریخ تولد: 1346/10/01

تاریخ شهادت: 1365/04/11

محل شهادت: سومار

یگان اعزامی: تیپ 40 سراب

وضعیت تأهل: مجرد

میزان تحصیلات: اول راهنمایی

گلزار شهید: پوستین سرا

۰ نظر

مکتب الشهداء

شهید محسن رفیعی پور جیرانی

شهید محسن رفیعی پور جیرانی

نام پدر: نظرمحمد

محل تولد: صومعه سرا

تاریخ تولد: 1333/01/02

تاریخ شهادت: 1365/06/10

محل شهادت: حاج عمران

یگان اعزامی: سپاه

وضعیت تأهل: متأهل

میزان تحصیلات: دیپلم

گلزار شهید: مسجد جعفری صومعه سرا

۰ نظر

مکتب الشهداء

شهید حسین رفیع زاده

شهید حسین رفیع زاده

نام پدر: محمود

محل تولد: کسما

تاریخ تولد: 1339/08/01

تاریخ شهادت: 1360/10/27

محل شهادت: کرخه نور

یگان اعزامی: لشکر 21 حمزه

وضعیت تأهل: مجرد

میزان تحصیلات: ششم ابتدایی

گلزار شهید: بقعه سیدابراهیم کسما

۰ نظر

مکتب الشهداء

شهید سید مؤمن رضاطبع

شهید سید مؤمن رضاطبع

نام پدر: سیدرضا

محل تولد: ازگم

تاریخ تولد: 1344/06/15

تاریخ شهادت: 1365/09/04

محل شهادت: عین خوش

یگان اعزامی: لشکر 16 زرهی قزوین

وضعیت تأهل: مجرد

میزان تحصیلات: سوم راهنمایی

گلزار شهید: ازگم

مختصری از زندگینامه شهید سید مؤمن رضاطبع:

شهید سید مؤمن رضاطبع در تاریخ 15 شهریور سال 1344 در این خانواده در روستای ازگم از توابع شهرستان شهید پرور صومعه سرا دیده به جهان گشود. پدرش سید رضی، کشاورز بود و مادرش سیده مریم نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. و در چهارم آذر سال ۱۳۶۵ در عین‌خوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مدفن وی در مسجد جامع زادگاهش واقع است.

پدرش همچنین قاری قرآن روستا بوده و مؤمن عزیز دوران کورکی را در زمانی که این خانواده در شرایط بسیار مشکلی به سر می برد سپری نموده و پا به دبستان گذاشت از همان دوران نوجوانی بچه ای متین و خوش اخلاق و سر به زیر بود و همه از دست او راضی بودند دوران دبستان را با نمرات خوبی پشت سر گذاشت و راهی مدرسه راهنمائی شد و به خدمت مقدس سربازی رفت در همان زمان برادر دیگر در لباس مقدس بسیجی مشغول خدمت در جبهه ها بود. مؤمن عزیز می توانست انتقالی برای پشت جبهه بخاطر حضور برادرش در جبهه بگیرد ولی این کار را نکرد در عملیات های زیادی شرکت نمود.

یک بار به مرخصی آمده بود و خیلی کم حرف می زد یا اصلاً حرف نمی زد بعدها فهمیدیم که در معرض موج انفجار قرار گرفته و ناراحتی اعصاب دارد. یکی دوبار چادر شان آتش گرفته و او جان سالم بدر برده بود با همه این مشکلات خدمت را به پایان رسانده بود و مرخصی استعلاجی گرفته بود ولی هنوز چند روزی از مرخصی نگذشته بود که گفته بود می خواهم چند روزی به تهران برود برای مسافرت نزد فامیل، ولی از همان طرف به جبهه عین خوش رفته بود برای تسویه حساب که در آخرین روز عصر 65/9/7 برای گرفتن امضاء از مسئول عقیدتی به طرف سنگر مسجد می رفت که در آن لحظه یک گلوله از دشمن صهیونیستی جسم او را به خاک و خون غلطاند و ترکش بزرگ توپ فرق سرش را همچون علی اکبر(ع) دو نصف نمود و به دیار ابدی پیش جدّش و امام بزرگوارش امام حسین(ع) رهسپار شد راهش مستدام و یادش گرامی باد.

۰ نظر

مکتب الشهداء