شهید اکبر افسرده بلگوری
نام پدر: حسن
محل تولد: بالابلگور
تاریخ تولد: 1345/06/02
تاریخ شهادت: 1366/08/06
محل شهادت: سومار
یگان اعزامی: ارتش
وضعیت تأهل: مجرد
میزان تحصیلات: دیپلم

برای مشاهده و دریافت تصاویر در سایز اصلی بر روی آنها کلیک کنید
بخشی از زندگینامه شهید اکبر افسرده:
وی در دوم شهریور 1345، در روستای بالا بلگور از توابع شهرستان صومعهسرا متولّد شد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش خانمی شادمان بلگوری نام داشت. تا پایان مقطع متوسطه تحصیل کرد و دیپلم الکترونیک گرفت. ورزشکار بود و در رشته ورزشی کاراته(شوتوکان) فعالیت داشت. همچنین کوهنوردی می کرد. چتر باز هم بود. سپس برای انجام خدمت مقدس سربازی از طرف گردان 101 تیپ 55 هوابرد شیراز عازم مناطق جنگی غرب کشور شد و در ششم آبان 1366 به عنوان تکاور هوابرد در سومار استان کرمانشاه بر اثر اصابت گلوله به سینه و دست راست شهید شد و به لقاءالله پیوست. پیکر پاک وی در مسجد آقا زمان زادگاهش به خاک سپرده شد.
بخشی از وصیت نامه شهید اکبر افسرده:
«انالله و انا الیه راجعون». «همانا بازگشت همه ما به سوی خداست.» «حمد و سپاس تو را سزاست ای خالق جهان که ما را هدایت نمودی وگرنه ما گمراه بودیم و بالاترین درود و سلامها بر فرستادهات که او را مژده دهنده جهان قرار دادی و بر امامان و ائمه اطهارت که راهنمایان و امامان برحق امتند. سلام بر سالار شهیدان حسینبن علی علیهالسلام که با نثار خون خود اسلام را آبیاری کرد. اکنون که جنگ تحمیلی ایران از طریق عراق شروع شده و کشور ما در خطر قرار گرفته با پیروی کردن از امام حسین(ع) و پاسخ به ندای «هَلْ مِنْ ناصر ینصرنی» در جنگ شرکت کرده و از اسلام دفاع می نمایم.
با درود و سلام بر تمام رزمندگان اسلام، در کلیه جبههها که برای پیروزی حق بر باطل می جنگند و جان بر کف مبارزه می کنند و درود بر تمام مادرانی که توانستند از دامان خود فرزندانی پرورش دهند که در هر زمان و هر مکان برای پاسداری از قرآن و اسلام آماده ایثار و شهادت هستند. به تمام پدران و مادرانی که جگر گوشه خود را در جبهه حق و باطل از دست دادهاند توصیه می کنم که آیه شریفه «ولا تحسبن الذّین قتلوا فیسبیل الله اموا تابَلْ احیاء عند رَبّهم یرزقون» شما خیال نکنید که فرزندانتان مردهاند بلکه همیشه آنها زندهاند و در درگاه خداوند خویش روزی می خورند. سپاس خدا را که در خانواده مذهبی به دنیا آمدم. سپاس خدا را که در سن جوانی با شور و شوق به یاری رزمندگان اسلام شتافتم. سپاس خدا را که بینش به من عطا کرد که اسلام را برگزینم. خدایا! از تو می خواهم که گناهانم را ببخشی و مرا از لغزش های دنیایی مصون بداری. گناهم بس زیاد است نمی دانم چه بگویم تو بخشندهای بار الها! به حق شب زندهداران تاریخ و به حق صالحان زمان و به حق کشته شدگان راه حق مرا از لغزش ها و سرکشی در برابر دستوراتت محفوظ بدار و به راه راست هدایت فرما و مرا جزء سربازان اسلام قرار بده و شهادت را نصیبم گردان.
سخن با شما پدر و مادر عزیز و از جان عزیزترم، دارم، چه بگویم زبان قادر به گفتن نیست و کلمه از نوشتن عاجز است. من در طول زندگی فرزند خوبی برای شما نبودم و آرزوهای شما را نتوانستم برآورده کنم و در طول زندگی آنقدر شما را آزردم که نمی توانم پوزش بطلبم و فقط از خدای بزرگ برای شما اجر و پاداش خواهانم. شما امانت داران خوبی بودید و امانت خدایی را خوب نگهداری و تربیت نمودید. امروز روزی است که باید امانت را به صاحب امانت بازگردانید. درود بر تو پدری که ابراهیم گونه فرزندت را به قربانگه عشق می فرستی. درود بر تو مادر که فاطمه گونه فرزند خود را تربیت نموده و روانه کربلا می کنی. ای پدر و مادر توصیه من به شما این است که برایم گریه نکنید و اگر طاقت نیاوردید برای تمام شهدا گریه کنید و مخصوصاً شهدای کربلا.
سخنی با برادران عزیز. برادران عزیزم از شما خواهشمندم که برای من ناراحت نباشید. راه من راهی است که خداوند در قرآن می فرماید. مبادا اگر شهادت نصیبم شد ناراحت باشید. خواهران را دلداری دهید و نگذارید آنها هم ناراحت باشند....»
 
 








